روز دوم
مرگ نباشد جز سعادت اندر این چشمان من
زندگی با ظالمان شرم است اندر جان من
زین خطابه شور اندر دل مشتاقان شد
سخنی رفت ز هر یک که جهان را جان شد
چون که بشنید سخنها از دل یارانش
عزم ره کرد و بر او پشت هوادارانش
زان میان لشکر حر مانع راهش می شد
باعث رنجش و سختی سپاهش می شد
دوم از شهر محرم کاروان در منزلی
مسکنش آمد که باشد زان محل خون دلی
آن غریبِ دشت پرسید نام آن دشت بلا
پاسخ آمد نام آن باشد زمین کربلا
#کربلا
#حسین